چه اتفاقی می افتد اگر ناامنی های خود را پنهان نکنید: وقتی آسیب پذیری شما به یک پل تبدیل می شود، نه یک سوراخ

ما عادت کرده‌ایم فکر کنیم که عشق قدرت است.

گزارش خبرنگار HERE NEWS از تکیه گاه بودن، صخره بودن، شریکی بی عیب و نقص که نمی لنگد.

بنابراین، ما تردیدهایمان را پنهان می کنیم، وانمود می کنیم که در حرفه خود مطمئن هستیم، وحشت خود را در مورد پدر و مادر بودن پنهان می کنیم، وانمود می کنیم که از خارهای نیمه دیگر مان صدمه نمی بینیم. ما نمایی از بی باکی می سازیم که در پشت آن آرام آرام در تنهایی غرق می شویم، زیرا نه به خاطر خود، بلکه به خاطر این نقاب برنزی دوست داریم.

عکس: اینجا نیوز

اگر این ناامنی که با دقت مدفون می کنیم، سلاح مخفی برای صمیمیت واقعی باشد چه؟ آسیب پذیری ضعف نیست، شجاعت ارائه خود واقعی است، بدون ضمانت یا بیمه.

وقتی به شریک زندگی خود می گویید «می ترسم»، «نمی توانم انجامش دهم»، «به کمک شما نیاز دارم»، مرتکب عمل اعتماد بی سابقه ای شده اید. شما نه یک مجسمه صیقلی، بلکه موجودی زنده و لرزان با تمام عیب هایش به او می دهید.

و با این کار او را به انجام همین کار دعوت می کنید – از پشت قلعه خود بیرون بیاید و در یک منطقه بی طرف و صادقانه ملاقات کنید. اینگونه نه اتحاد دو آرمان معصوم، بلکه اتحاد دو نفری که از انسان بودن خجالت نمی کشند متولد می شود.

روانشناسانی که نظریه دلبستگی را مطالعه می کنند مدت هاست ثابت کرده اند که بیان آشکار نیازها و ترس ها را دفع نمی کند، بلکه برعکس، امنیت عمیقی ایجاد می کند. شریک زندگی شما از حدس زدن آنچه در ذهن شماست دست می کشد و نقشه واضحی از دنیای درونی شما به دست می آورد.

او می تواند روی او تمرکز کند و احساس کند که کور نیست، بلکه نیاز است. ضعف شما به او قدرت نشان دادن نگرانی را می دهد، شک و تردید شما به او فرصت حمایت را می دهد.

به جای انجام یک بازی حدس زدن، شروع به رقصیدن یک رقص دقیق و هماهنگ کمک متقابل می کنید. البته اولین قدم به سمت آسیب پذیری ترسناک است.

خطر سوء تفاهم، تمسخر یا حتی بدتر از آن دریافت بی تفاوتی سرد در پاسخ وجود دارد. اما دقیقاً این مرز است که استحکام رابطه را آزمایش می کند.

اگر شریک زندگی شما صمیمیت شما را با شفقت و صراحت متقابل ملاقات کند، ارتباط شما به سطحی جدید و فوق العاده قوی خواهد رفت. اگر او از ضعف شما به عنوان یک سلاح استفاده کند، یک تشخیص بی رحمانه واضح دریافت خواهید کرد که به شما امکان می دهد به موقع اتحادیه سمی را ترک کنید.

ارزش شروع کوچک را دارد. نه با یک اعتراف در مورد تمام آسیب های دوران کودکی، بلکه با یک جمله ساده “امروز روز سختی بود، آیا می توانم فقط بغلم کنم؟” یا “من نگران این تصمیم هستم، بیایید در مورد آن بحث کنیم.”

شما یاد می گیرید که بپرسید، نه مطالبه کنید، به اشتراک بگذارید، نه دست خالی. مهم است که این یک فریاد دستکاری برای جلب توجه نباشد، بلکه پیامی آرام و بالغ در مورد وضعیت شما باشد. تفاوت بین یک بازدم کنترل شده و یک جیغ هیستریک است.

با گذشت زمان، متوجه خواهید شد که دنیا به این دلیل فروریخت که شکاف های خود را نشان دادید. برعکس، سهولت بی سابقه ای در روابط حاکم بود.

دیگر نیازی به صرف منابع عظیم برای حفظ تصویر خود ندارید. شما می توانید این انرژی را به چیزی واقعاً مهم هدایت کنید – به رویاهای مشترک، خلاقیت، شادی ساده. شما عمیقا نفس می کشید زیرا چیزی برای پنهان کردن ندارید.

و شریک زندگی شما که شجاعت شما را ناقص می بیند، به احتمال زیاد از شما الگو خواهد گرفت. و اکنون شب در آشپزخانه نشسته اید، چای می نوشید و نه از پیروزی ها، بلکه از مسخره ترین ترس ها و شکست های خنده دار خود به یکدیگر می گویید.

و شما نه به هم، بلکه با هم به پوچ بودن زندگی می خندید. در این لحظه می فهمید که خانه ای از کارت برای تحسین غریبه ها ساخته اید، بلکه قلعه ای واقعی، گرم و قابل اعتماد ساخته اید، جایی که همه حق دارند گاهی اوقات قوی نباشند.

و این قلعه شکست ناپذیر است دقیقاً به این دلیل که درون دیوارهای آن جایی برای شکنندگی انسان وجود دارد.

همچنین بخوانید

  • چرا شبکه های اجتماعی در ازدواج شما سوم می شوند: اگر زندگی در خوراک جایگزین گفتگو در آشپزخانه شود
  • چرا گاهی لازم است به خود اجازه دهید که از عشق بیفتید: اگر احساس از بین رفته است، اما تشریفات باقی می مانند


Share to friends
Rating
( No ratings yet )
راهنمایی و ترفندهای مفید برای زندگی روزمره