جامعه مدام افسانه ای زیبا به ما می فروشد که یک فرد فقط یک نیمه است، محکوم به جستجوی ابدی برای بخش گم شده اش است.
به گزارش خبرنگار HERE NEWS، این ایده ما را وادار می کند که جهان را با تب و تاب بگردیم و هرکسی را که می بینیم به عنوان یک نجات دهنده از پوچی درونی امتحان کنیم.
اما چه اتفاقی میافتد اگر آگاهانه این مسابقه را متوقف کنید و نه بر جستجو، بلکه روی جمع کردن خود در یک کل تمرکز کنید؟ نتیجه اغلب غیرمنتظره و بسیار خوشایندتر است.
عکس: Pixabay
تنهایی آگاهانه گوشه گیری یا چشم پوشی از عشق نیست. این مرحله فعال زندگی است، زمانی که انرژی که معمولاً در تاریخ ها و تجربیات صرف می شود به سمت داخل هدایت می شود. شما شروع به ایجاد رابطه با خودتان می کنید و خواسته های واقعی و نه تحمیلی خود را تشخیص می دهید.
در این حالت، ترس سمی از “تنها بودن” به تدریج از بین می رود. شما درک می کنید که در حال حاضر یک فرد کامل هستید، قادر به تحقق، شادی و احساسات عمیق هستید. این دانش به طور اساسی کیفیت اتصالات بعدی را تغییر می دهد.
از گرسنگی، نیاز مبرم به تایید ارزش خود، وارد روابط نمی شوید. در عوض، شما شروع به تعامل از یک مکان فراوان می کنید، میل به اشتراک گذاری کامل بودن خود با کسی.
یک شریک در چنین پارادایم دیگری کسی نیست که باید “شما را خوشحال کند”. او تبدیل به فردی می شود که شما علاقه مند هستید شادی موجود خود را با او به اشتراک بگذارید. این امر بار سنگین مسئولیت را از دوش شخص دیگری بر می دارد.
شما متوجه تفاوت بین وابستگی پرشور، که به عنوان عشق ظاهر می شود، و محبت آرام و عمیق را متوجه می شوید. اولی طاقت فرسا است و به شواهد بیشتر و بیشتری نیاز دارد، دومی منبع و احساس خانه را به شما می دهد.
طنز این است که دقیقاً همین حالت یکپارچگی درونی است که به آهنربایی برای روابط سالم تبدیل می شود. شما نه یک سیگنال پریشانی، بلکه یک سیگنال اعتماد به نفس را به جهان پخش می کنید که افراد کافی را جذب می کند.
این مسیر جسارت میخواهد که با افکار خود خلوت کنید و شاید حقایق را نخواسته باشید. اما این اوست که به همان ارتباطی منتهی می شود که همه ما رویای آن را می بینیم، اما اغلب در مکان نامناسبی به دنبال آن می گردیم.
همچنین بخوانید
- از نزاع نترسید: چگونه تعارض شایسته روابط را قوی تر می کند
- چرا ما شرکای اشتباهی را انتخاب می کنیم: نوروبیولوژی جذب نادرست؟

