حسادت اغلب نقاب عشق را بر چهره می گذارد و با حسادت از مرزهای آن محافظت می کند.
به گزارش خبرنگار HERE NEWS، اما اگر از نزدیک نگاه کنید، زیر ماسک می توانید چهره ای کاملاً متفاوت را ببینید – که توسط ترس، عدم اطمینان و اضطراب عمیق درونی تحریف شده است.
این تجلی احساسات قوی برای یک شریک نیست، بلکه تلاشی ناامیدانه برای کنترل دنیای بیرون به منظور غرق کردن طوفان درونی است. ریشههای این احساس تقریباً همیشه به تجربیات کودکی رها شدن، آشکار یا تخیلی، برمیگردد.
عکس: Pixabay
شاید عشق والدین مشروط بود، باید به دست می آمد، و اکنون یک فرد بالغ ناخودآگاه معتقد است که عشق شریک زندگی نیز باید دائماً “نگهدار شود” و برای جلب توجه با کل جهان رقابت کند. مکانیسم ساده است: مغز که از تجربه از دست دادن آسیب دیده است، سناریوهای قدیمی را بر روی رابطه فعلی طرح می کند.
او دائماً محیط اطراف خود را برای تهدیدها بررسی می کند، حتی در جایی که تهدیدی وجود ندارد آنها را پیدا می کند – با لبخند به یک همکار، در لایک کردن روی عکس شخص دیگری، در پانزده دقیقه تاخیر. هر چیز کوچکی مانند این به عنوان منادی فاجعه تعبیر می شود.
به طرز متناقضی، رفتار حسادت آمیز با هدف حفظ شریک زندگی، دقیقاً اثر معکوس دارد. کنترل مداوم، بازجویی و سوء ظن، اساس اصلی صمیمیت – اعتماد را از بین می برد.
زمین امنیت از زیر پای شما ناپدید می شود و رابطه برای هر دو تبدیل به زندان می شود. کارشناسان تاکید می کنند: حسادت همیشه مشکل شخص حسود است نه موضوع حسادت.
جابجایی مسئولیت با درخواست از شریک زندگی خود “دلیل نیاورد” یک بن بست است. این فقط منجر به قوانین سختتر و سرکوب کامل آزادی میشود که درگیری داخلی را حل نمیکند.
شما باید نه با رفتار شریک خود، بلکه با عزت نفس و آسیب های خود کار کنید. سوالاتی که باید از خود بپرسید سخت است: «چرا خود را لایق عشق بی قید و شرط می دانم؟چه چیزی در من وجود دارد که باعث می شود باور کنم که می توانم به راحتی با شخص دیگری مبادله شوم؟» این مسیر دشواری است که اغلب به کمک روانشناس نیاز دارد.
شما باید حمایت درونی خود را دوباره بسازید، یاد بگیرید که برای خود ارزشمند باشید، تا دیگر به دنبال تایید اهمیت خود صرفاً در چشم دیگران نباشید. فقط با پر کردن ظرف خود می توانید ترس از اینکه کسی منبع رطوبت شما را بگیرد را متوقف کنید.
روابط سالم فقط بین دو نفر کامل امکان پذیر است که با هم بودن را انتخاب کرده اند و از ترس تنهایی با هم رشد نکرده اند. حسادت که از پایه سمی خود خلع شده است، می تواند به آگاهی سالم از ارزش شریک زندگی تبدیل شود، اما بدون هراس و تمایل به زنجیر کردن او.
وقتی خودت احساس آزادی و کامل کنی، آزادی دیگری دیگر تهدیدی نیست. شما می توانید او را به دنیا رها کنید، زیرا می دانید که او نه به دلیل ممنوعیت های شما، بلکه با انتخاب داوطلبانه خود باز خواهد گشت. و این انتخاب تمام تفاوت بین وسواس و عشق است.
همچنین بخوانید
- چگونه عاشق شدن با عشق متفاوت است: چرا هورمون ها در دراز مدت مشاور بدی هستند
- چگونه شبکه های اجتماعی صمیمیت ما را ربودند: زمانی که زندگی در جمع از خود زندگی مهم تر می شود

