ما تمایل داریم ازدواج را به عنوان یک تصویر ثابت در نظر بگیریم که زمانی آن را به دیوار آویزان کرده بودیم و اکنون فقط گهگاه گرد و غبار را از بین میبریم.
به گزارش خبرنگار اینجا نیوز، در واقع این موجود زنده و تنفسی است که طبق قوانین درونی خودش رشد می کند، بیمار می شود، بهبود می یابد و بالغ می شود، قوانینی که به هیچ وجه با ظاهر انتظارات اجتماعی همخوانی ندارد.
روانشناسانی که صدها زوج را مشاهده کرده اند چندین مرحله طبیعی از این بلوغ را شناسایی می کنند. اولین مرحله، دوره قبل از ازدواج عاشق شدن است، همان مرحله «دسته گل آب نبات» که مغز مملو از هورمون است و سرسختانه از مشاهده هرگونه «زمختی» در شریک زندگی خودداری می کند.
عکس: اینجا خبر
این زمان حل شدن در یکدیگر است و از نظر بیولوژیکی برنامه ریزی شده است که موقتی باشد. سپس مرحله صادقانه و دردناک رویارویی فرا می رسد، زمانی که دو نفر شروع به تقسیم فضای زندگی مشترک می کنند.
ناگهان معلوم می شود که هر یک از آنها ایده های خود را دارند که از خانواده والدینش گرفته شده است، در مورد نحوه زندگی، بحث، خرج کردن و جوراب انداختن.
این نشانه این نیست که شما شخص را اشتباه گرفته اید، بلکه برخورد اجتناب ناپذیر دو کل جهان است. بسیاری از زوجها از این مرحله میترسند و آن را با فروپاشی رابطه اشتباه میگیرند، اگرچه در واقع این تازه آغاز صمیمیت واقعی است، نه تزئینی.
اگر این رویارویی را بدون فرار یا شکستن یکدیگر طی کنید، زن و شوهر وارد مرحله سازش می شوند. چیزی جدید در اینجا متولد می شود – ارزش ها و قوانین خانوادگی منحصر به فرد شما که از دو دنیای متفاوت ترکیب شده است.
همان “لانه خانوادگی” با آیین ها، شوخی ها و راه های حل مشکلات خاص خود ساخته شده است. روابط دیگر شکننده نیستند و کامل می شوند، شرکا احساس می کنند تیمی هستند که از مرزهای مشترک در برابر دنیای خارج محافظت می کنند.
مرحله بعدی می تواند سال ها طول بکشد – یک ازدواج بالغ، زمانی که پایه و اساس آنقدر قوی شده است که طوفان های بیرونی و استرس دیگر نمی توانند آن را متزلزل کنند. این زمان طلایی ثبات و درک عمیق متقابل است، زمانی که شما از قبل آنقدر یکدیگر را می شناسید که خیلی چیزها به سادگی نیازی به گفتن با صدای بلند ندارید.
با این حال، هیچ سیستمی نمی تواند برای همیشه بدون تغییر بماند. بحران میانسالی این بت را به چالش میکشد و مرحله «میل به استقلال» را آغاز میکند.
یک یا هر دو شریک ممکن است به شدت احساس کنند که چیزی کم است، هویت آنها در نقش همسر یا والدین گم شده است. انگیزه قدرتمندی برای خروج از سناریوی معمولی وجود دارد – شغل، سرگرمی، دایره دوستان خود را تغییر دهید.
این زمان خطر و فرصت بزرگی است، زمانی که روابط یا تکه تکه می شوند یا به چیزی آگاهانه تر و آزادتر تبدیل می شوند. اگر زن و شوهری عقل و شهامت برای عبور از این طوفان را بدون از دست دادن احترام بیابند، مرحله رنسانس در انتظار آنهاست – احیای احساسات در سطحی جدید و بی سابقه از صمیمیت و اعتماد.
این دیگر شوق تازگی یا آرامش عادت نیست، بلکه اتحاد عمیق و به سختی دو شخصیت است که راه طولانی را در کنار هم طی کرده اند. درک این نکته مهم است که این مراحل یک آموزش خطی نیستند، بلکه یک نقشه با مسیرهای ممکن هستند.
جایی که میتوانید سالها گیر بیفتید، از مرحلهای تقریباً بیتوجه عبور کنید و حتی در سال دوم ازدواج دچار بحران شوید. اما همین آگاهی که دشواری ها یک ناهنجاری نیستند، بلکه یک مرحله طبیعی از رشد هستند، از قبل تسکین عظیمی را فراهم می کند.
این به شما امکان می دهد در اولین درگیری جدی وحشت نکنید، بلکه بگویید: “پس به نظر می رسد که ما وارد مرحله رویارویی می شویم. بیایید سعی کنیم بدون تخریب یکدیگر از آن عبور کنیم.”
در نهایت، یک رابطه بلندمدت داستانی در مورد چگونگی پیدا کردن فرد ایدهآل نیست، بلکه درباره این است که چگونه یک سری تحولات اجتنابناپذیر را با هم پشت سر بگذاریم و هر بار تصمیم جدیدی را برای بودن با خود انتخاب کنیم.
این سفری است که مقصد را فقط شما دو نفر میدانند، و نقشه باید در حین حرکت ترسیم شود، گاهی اوقات علائم قدیمی را که بیفایده بودند پاک میکند.
همچنین بخوانید
- آنچه در یک رابطه طولانی مدت مهمتر است – اشتیاق یا دوستی: چگونه فرمول عشق در طول زمان تغییر می کند
- وقتی کمک به کنترل تبدیل می شود: خط باریک بین مراقبت و نقض مرزها

