برخلاف افسانه های رایج، شروع یک رابطه در بزرگسالی یک تقلید کسل کننده از جوانی نیست، بلکه فرصتی منحصر به فرد برای نواختن یک ساز احساسی متفاوت و عمیق تر است.
به گزارش خبرنگار HERE NEWS، جایی برای ادغام ساده لوحانه وجود ندارد، اما انبوهی از انتخاب آگاهانه، مرزهای روشن و شادی آرام از ملاقات دو دنیای جدایی ناپذیر وجود دارد که دیگر عجله ندارند.
تجربه گذشته، که بسیاری آن را یک بار می دانند، در واقع به سرمایه اصلی ما تبدیل می شود. شما نه با دست خالی، بلکه با درک روشنی از اینکه چه کسی هستید، چه چیزی برای شما قابل قبول است و چه چیزی مطلقاً نیست وارد یک رابطه جدید می شوید.
عکس: Pixabay
این دانش ارزش زیادی دارد. بلافاصله سناریوهای سمی و بازی های غیر ضروری را قطع می کند. روال روزمره ای که می توانست ازدواج اول را از بین ببرد، اکنون اغلب با سپاسگزاری پذیرفته می شود.
یک شام مشترک، یک پیاده روی، حتی خواندن کتاب در سکوت در یک اتاق، ملال نیست، بلکه حضور پرمعنا و پرمعنای یکدیگر است. سرعت کاهش می یابد و عمق درک به طور قابل توجهی افزایش می یابد.
چالش اصلی این دوره حل شدن در یک شریک نیست، بلکه حفظ همان فردیت است که در طول سال ها ساخته شده است. هماهنگترین زوجها در سنین بالغ شبیه دو درخت قوی و مستقل هستند که تاجهایشان لمس میشود و ریشههایشان در اعماق خاک خودشان فرو میرود.
آنها با هم هستند، اما هنوز جدا و کامل هستند. کارشناسان خاطرنشان می کنند که کلید موفقیت، باز بودن در برابر تغییر و حمایت از مسیر جدید شریک زندگی خود است.
اگر در چهل یا پنجاه سالگی کسی بخواهد حرفه خود را تغییر دهد، همه چیز را رها کند و به کوه برود یا شروع به نقاشی کند، این را نباید مسخره کرد یا ترسید، بلکه باید آن را به عنوان یک ندای طبیعی روح پذیرفت. اهداف مشترک، خواه مسافرت، داوطلب شدن، یا یادگیری یک زبان، به سیمانی برای ارتباط تبدیل می شوند.
صمیمیت فیزیکی ماهیت خود را تغییر می دهد و خود را از زیر بار تعهدات و عقده های جوان رها می کند. او کمتر خودانگیخته، اما مبتکر، حسی و ارتباطی می شود.
این دیگر یک انفجار هورمونی نیست، بلکه گفتگوی پیچیده و محرمانه بدن هایی است که توانایی ها و محدودیت های خود را می شناسند. تنهایی تجربه شده بین روابط دیگر آسیبی نیست و به منبعی ارزشمند تبدیل می شود.
مطمئناً می دانید که می توانید تنها زندگی کنید، بنابراین با هم بودن یک انتخاب روزانه است نه یک انتخاب اجباری. این حمایت درونی باعث می شود که رابطه یک قفس نباشد، بلکه یک خانه بزرگ است که هر لحظه می توانید از آن خارج شوید، اما جایی که همیشه می خواهید برگردید.
تخریب چنین روابطی از بیرون تقریبا غیرممکن است، زیرا نه بر اساس انتظارات اجتماعی یا وابستگی مالی، بلکه بر اساس معانی شخصی و به سختی به دست آمده است. این اتحادی است که نه با اشتیاق، بلکه با زمان و تجربه و نه مشترک، بلکه در درجه اول شخصی آزمایش می شود.
و در این جدایی – به طور متناقض – نقطه قوت اصلی آن نهفته است. در نتیجه، عشق پس از چهل سالگی داستانی در مورد «فرصت دوم» نیست.
این یک داستان در مورد “انتخاب آگاهانه” است. شما دیگر به دنبال جفت روح خود نیستید زیرا قبلاً خود را در یک کل جمع کرده اید. شما به دنبال کسی هستید که همه چیز برای به اشتراک گذاشتن با او جالب، گرم و امن باشد. و این شاید صادقانه ترین و بالغ ترین احساس از همه باشد.
همچنین بخوانید
- اگر به زبانهای مالی مختلف صحبت میکنید چه باید کرد: چگونه پول به شخصیت اصلی یک درام خانوادگی تبدیل میشود
- زخم های دوران کودکی ما چگونه شریک زندگی خود را انتخاب می کنند: وقتی عشق فیلمنامه قدیمی را تکرار می کند

