او او را متهم می کند که بیش از حد احساساتی است، او او را به سردی محاسبه می کند.
به گزارش خبرنگار HERE NEWS، این دعوای ابدی بین یک برون گرا و یک درون گرا، آتش و یخ، اغلب به یک نتیجه ساده و به ظاهر منطقی ختم می شود: ما خیلی متفاوت هستیم، این را نمی توان حل کرد.
اما این فرمول مناسب ممکن است نه یک ناسازگاری مهلک، بلکه یک بی میلی پیش پا افتاده برای یادگیری زبان خلقی متفاوت، تنبلی برای راه دادن به کسی که متفاوت فکر می کند و احساس می کند، پنهان کند. روانشناسان استدلال می کنند که این خود تفاوت نیست که مشکلاتی را ایجاد می کند، بلکه سختی است – ناتوانی یا عدم تمایل به حرکت فراتر از الگوهای رفتاری خود.
عکس: Pixabay
یک برون گرا، که نیاز به ارتباط دائمی پر سر و صدا دارد، و یک درون گرا، که برای شارژ مجدد نیاز به سکوت دارد، اگر حق این نیازها را به عنوان یک امر داده شده و نه به عنوان یک شکایت شخصی تشخیص دهند، می توانند کاملا مکمل یکدیگر باشند. تعارض زمانی به وجود می آید که یکی شروع به درک نیازهای طبیعی دیگری به عنوان حمله ای به شیوه زندگی خود کند.
اغلب پشت شکایت در مورد «تفاوت» ترس از صمیمیت واقعی وجود دارد که مستلزم ملاقات ناشناخته در خود از طریق دیگری است. گفتن “او بیش از حد آرام است” بسیار امن تر از اعتراف است: “می ترسم طوفان احساساتم او را لمس نکند و این باعث می شود در ارزش آنها شک کنم.”
تفاوت به سپری تبدیل میشود که فرد را در برابر آسیبپذیریهای خود، که شریک به طور ناخواسته آشکار میکند، محافظت میکند. در یک زوج سالم، تفاوت ها به عنوان کنترل و تعادل عمل می کنند.
تکانشگری یکی با احتیاط دیگری متعادل می شود، خیال پردازی در عملی بودن پشتیبانی می کند. مشکل زمانی شروع نمی شود که این ویژگی ها وجود داشته باشند، بلکه زمانی شروع می شود که آنها برای کسب عنوان روش “درست” زندگی وارد مبارزه می شوند.
جنگی که در آن پیروزی یکی ناگزیر به معنای شکست هر دو است. کارشناسان ارتباطات توصیه میکنند که مکالمه را از مقولههای ارزیابی (“شما خیلی کند هستید”) به زبان پیامدها و احساسات خاص تغییر دهید.
به جای سرزنش، می توانید بگویید: “وقتی به مدت طولانی به تصمیمی فکر می کنید، عصبی می شوم و احساس می کنم کنترل اوضاع را از دست می دهم. برای من مهم است که روند شما را درک کنم.” این یک حمله نیست، بلکه دعوتی است برای گفتگو در مورد نحوه عملکرد دنیای درونی شما.یک مهارت کلیدی برای چنین زوجی ایجاد “مناطق حائل” است که در آن تفاوت ها با هم برخورد نمی کنند، اما در کنار هم وجود دارند. هر کس باید حق داشته باشد که راه خود را برای آرامش، تصمیم گیری، ابراز عشق داشته باشد. این فاصله گذاری نیست، بلکه ایجاد یک فضای امن است که در آن بتوانید بدون ترس از محکومیت، خودتان باشید تا بتوانید با قدرتی تازه به حوزه عمومی روابط بازگردید.
گاهی اوقات، پشت این ناسازگاری ظاهری، ناتوانی پیش پا افتاده ای در مذاکره نهفته است که به عنوان یک مشکل عمیق وجودی ظاهر می شود. قبل از پایان دادن به یک رابطه، ارزش این را دارد که بررسی کنید: آیا سعی کردید قوانین مشترک بازی را ایجاد کنید یا بلافاصله تسلیم شدید و تصمیم گرفتید که باید بازی های مختلفی انجام دهید؟
توافق، پلی است که در صورت تمایل برای رسیدن به طرف مقابل، می توان بین هر بانکی ایجاد کرد. در نهایت، “ما متفاوت هستیم” یک تشخیص نیست، بلکه توصیفی از داده های اولیه است.
درست مانند خاک رس و آب، مواد متفاوتی هستند، اما در دست یک سفالگر ماهر، ترکیب آنهاست که شکلی بادوام و زیبا به وجود می آورد. وظیفه شما این است که در رابطه خود استاد شوید، جایی که تفاوت ها یک نقص نیستند، بلکه یک الگوی منحصر به فرد هستند که ارتباط شما را یک و تنها می کند.
همچنین بخوانید
- چگونه یک رابطه از راه دور را حفظ کنیم: چرا کیلومتر می تواند یک مزیت باشد، نه یک مشکل
- چه اتفاقی برای روابط در سال 2026 خواهد افتاد: چه روندهایی ایده های ما را در مورد عشق تغییر می دهد

